نامه‌نگاری

نامه به بیتا کیهانی عزیز

در دوران معاصر نامه‌نگاری یک ضرورت نیست، عشق است.

نامه‌ای به بیتا کیهانی عزیز

یادت هست که در فروردین سال گذشته برایم نامه نوشتی؟ در گروه فعالان ابتدا تو نامه‌‌نگاری را شروع کردی و اولین کسی که مورد لطفت قرار گرفت، من بودم.

زمانی برایم نامه نوشتی که در اوج مشکلات بودم و هیچ چیزی آرامم نمی‌کرد حتی خواندن و نوشتن و تو مرا بانوی قدرتمند خطاب کرده بودی و من تا چند روز با نامه‌ات سرخوش بودم.

همیشه در پی فرصتی بودم تا پاسخ نامه‌ات را بنویسم اما مشغله‌‌های فراوان زندگی کم‌کم آن را از حافظه‌ام پاک کرد.

امشب به تاریخ ۱۴۰۱/۹/۳ در ساعت ۲۳:۲۷ دقیقه به دلایلی که در انتهای نامه خواهم گفت بالاخره پاسخ نامه‌ات را نوشتم.

وقتی وارد گروه فعالان شدی با راه انداختن یک چالش، جنب‌وجوشی را بین دوستان به وجود آوردی و بعد با قدرت، رهبری گروه را به دست گرفتی و کاری کردی کارستان!

اولین کتابت، دوباره پاییز را به عنوان جایزه در نظر گرفتی و از آنجایی که من عاشق کتاب هستم آن‌هم با امضای نویسنده‌ی آن؛ دست و پایم شل شد، دشواری‌های راه را به جان خریدم و وارد چالش شدم.

۱۲۰ روز همدلانه و متعهدانه، وقت ارزشمندت را برای ما صرف کردی و پاسخگوی دغدغه‌های دوستان بودی.

بعد از این که کار را به نتیجه رساندی گروه را ترک گفتی و من هم چون کار دیگری نداشتم از گروه خارج شدم.

طولی نکشید که مرا به گروه خودشکوفایی که از مدتها پیش تشکیل داده بودی دعوت کردی و من آن‌جا هم با عشق، تکالیف خواسته شده را انجام می‌دادم و تو همیشه مسئولانه حضور داشتی.

بعد از مدتی، دوره‌ی شکرگزاری را برگزار کردی و من همچنان پا به پای تو آمدم و از آموزه‌هایت مستفیض شدم.

در کلاس یکی از اساتید با شهریه‌ی بالا شرکت کرده بودی ولی همزمان برای انتقال آموخته‌هایت به دیگران و محک زدن خودت با سخاوتمندی، گروه طلای درون را ایجاد کردی و من مانند همیشه آموزش‌هایت را با دل و جان گوش می‌کردم و تا پایان دوره از انجام تمرینات غفلت نورزیدم.

روزی از روزها که از عملکردم در مسیر نوشتن بسیار ناامید شده بودم از تو خواستم که کوچ خصوصی‌ام باشی و تو با موافقتت مرا شادمان و امیدوار کردی. از همان ابتدا مرا به سمت تحلیل جملات قصار سوق دادی بطوریکه بعد از مدت کوتاهی سبک نوشتارم تغییر کرد و این تغییر به قدری چشمگیر بود که دوستان نزدیک بدون آن که از ماجرا اطلاع داشته باشند متوجه شدند و به زبان آوردند. تو بهترین کوچی هستی که من می‌شناسم. منتهی به علت وقایع ناراحت کننده‌ی اخیر کشور و فیلترینگ شبکه‌های مجازی کلاس‌ ما به بعد موکول شد.

می‌دانی چرا امشب برایت نامه‌ نوشتم؟

اول این‌که از عادات تازه‌ام این است که شبها به مهمانی سایت نویسندگان مورد علاقه‌ام می‌روم و محتوایشان را می‌خوانم. امشب قرعه به نام تو افتاد. از نوشته‌هایت که در مورد اوضاع و احوال این روزها بود غم سنگینی بر دلم نشست و به شدت دلتنگت شدم.

و دومین دلیلم، خواندن کتابی بود با عنوان «شجاعت خلاقیت» از «رولو می» که با خواندن هر بخشی، چهره‌ی زیبای تو برایم تداعی می‌شد.

رولو می انواع شجاعت را نام برده و تفسیر کرده است. فضیلتی که به تمام و کمال در وجودت احساس می‌کنم و می‌خواهم آن‌ها را به اختصار برایت بنویسم.

شجاعت جسمانی؛ یعنی درک و شعور بالا، همدلی کردن با دیگران، داشتن ظرفیت بالا برای شنیدن حرف‌هایشان که از خصایص مهم توست.

شجاعت اخلاقی، به وضوح دیده‌ام که درد و رنج دیگران برایت ناخوشایند است و تلاش می‌کنی تا با کلام نافذت آن‌ها را به آرامش دعوت کنی و با ارائه‌ی راهکارهایی به یاریشان بشتابی.

و شجاعت اجتماعی، که از برقراری ارتباط سالم و سازنده‌ی تو با دیگران خبر می‌دهد زیرا درک کرده‌ای که برای خودشکوفایی باید با دیگران مشارکت داشته باشی.

و مهم‌ترین شجاعت تو، تفکر و تحلیل عقاید و باورهای منسوخ شده و دوباره فکر کردن است.

اصلی‌ترین شجاعتی که کتاب به تمام ابعاد آن پرداخته، شجاعت خلاقیت است و چون تو یک نویسنده‌ی ایده‌پرداز هستی حتما این شجاعت را  به کمال در درون خود پرورانده‌ای ولی چون این بخش را کامل نخوانده‌ام در وقت دیگری برایت می‌نویسم.

باز هم بگویم؟ آیا می‌شود چنین دوستی را عزیز و گرامی نداشت؟

امیدوارم این روزهای پر از درد و التهاب به شادی مردم سرزمینم ختم شود و با فراغ‌بال مانند قبل با هم در مسیر نوشتن و خودسازی حرکت کنیم.

در اولین فرصت، کتاب شجاعت خلاقیت را به عنوان هدیه برایت خواهم فرستاد. منتظر چاپ کتاب جدیدت هستم.

دوستدار تو مریم♥️

مشاهده بیشتر

4 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن