گفتیم که اولین دلیل برای بکار نبستن دانستهها، اضافه بار اطلاعات است. دلیل دوم فیلتر کردن افکار منفی است. همهی ما میدانیم که تفکر مثبت بهتر از تفکر منفی است ولی بیشتر مواقع تفکر منفی را انتخاب میکنیم چرا؟
کن بلانچارد تفکر منفی را دستاورد زمان تولد و کودکی میداند.
متولد شدن ما، انتخاب موقعیت جغرافیایی و انتخاب والدین توسط ما صورت نگرفته است. بنابراین ما از همان ابتدا حس تعلق به جایی یا چیزی در وجودمان بسیار کمرنگ است و دیگر این که ما از کودکی هیچ وقت بدون قید و شرط دوست داشته نشدیم و این دلایل موجب میشود که ما برای تعلق به جایی یا کسی و مورد تایید قرار گرفتن تلاش کنیم و همیشه احساس ضعف و کمبود در وجودمان داشته باشیم که در نهایت به تفکر منفی منجر میشود.
به نظر من داشتن تفکر منفی راحتتر از تفکر مثبت است. چون داشتن تفکر مثبت لازمهی تلاش و پیگیری است.
همانطور که چربیها باعث بسته شدن رگهای عروقی قلب میشوند تفکر منفی هم برای ذهن مانند چربی عمل میکند و عروق ذهنی را مسدود میکند. یک ذهن منفی بسته موجب میشود تا ما متعصبانه برخورد کنیم و به افکار و باورهای پیشین و گاهی منسوخ خود بچسبیم. آنوقت قابلیتهای مثبت خود را نمیبینیم و اگر چندین حرف منفی هم از دیگران شنیده باشیم این اوضاع بد شدت پیدا میکند و کلا قدرت یادگیری خود را از دست میدهیم.
در این مواقع یک تشویق میتواند اعتماد به نفس را افزایش دهد و ما را از گردابی که هر لحظه بیشتر در آن فرو میرویم نجات دهد.
قدرت تشویق را دستکم نگیریم. من در گروهی هستم که اعضای آن صفحات صبحگاهی مینویسند. با وجودی که از تاثیرات مثبت آن آگاهی داشتم اما نمیتوانستم بر تنبلی خود غلبه کنم و آن را انجام دهم تا این که بالاخره از سوم آذر ماه با تاکید شاهین کلانتری در وبینار زبان آور شروع کردم. بقدری در گروه از طرف دوستان مورد تشویق قرار گرفتم که انگیزهام هر روز برای نوشتن صفحات صبحگاهی بیشتر میشود.
راهکار چیست ؟
ما باید بر افکار منفی غلبه کرده و تفکر مثبت را در خود تقویت کنیم. وقتی کتابی میخوانیم یا در کلاس آموزشی شرکت میکنیم ذهن خود را باز بگذاریم بدون هیچ پیشداوری و موضعگیری قبلی آنها را بشنویم. ببینیم آیا مطالب ارزشمندی در این خواندهها و شنیدهها وجود دارد آنوقت آنها را برگزینیم و به دانستههای خود بیفزاییم و دانستههایمان را تکرار و تمرین کنیم. حواسمان باشد که بدون تکرار، اموختههایمان به اضافه بار اطلاعاتی تبدیل میشوند.
با ذهن باز میتوانیم به اندیشهها و افکار خود جامهی عمل بپوشانیم و خلاقیت و کاردانی خود را افزایش دهیم.
وین دایر هم ذهن باز را یکی از ده راز موفقیت در زندگی میداند.
ولی تغییر یک ذهنیت منفی بسته به ذهنیت مثبت باز به همین راحتی میسر نمیشود.
وقتی تصمیم گرفتیم که میخواهیم تغییر کنیم و خود را از افکار منفی خلاص کنیم آنوقت داشتن یک راهبرد میتواند ما را در به ثمر رساندن این تعهد یاری کند.