آشنایی من با کتاب دیدار با آقای آبی به روزی برمیگردد که استاد کلانتری در وبینار زبانآور یادداشتی از کتاب را برایمان خواند. این یادداشت به قدری دلنشین و پرمغز بود که بعد از پایان وبینار، کتاب را از اپلیکیشن طاقچه خریداری کردم.
این کتاب توسط آقای صدیق قطبی در یادداشتهای کوتاه نگاشته شده است. نویسنده به سیر و سیاحت در جهان کریستین بوبن و سهراب سپهری پرداخته و گزیدهای از یادداشتهای آن دو را ضمیمهی نوشتار خود کرده است.
نویسنده، مقدمه را اینگونه آغاز میکند؛ وقتی میگویم بوبن یاد چند واژه میافتم: لبخند، نور، ملایمت و خلوص.
و نگارش کتاب را با نامهای خطاب به کریستین بوبن ادامه میدهد و خصوصیات او را برمیشمارد.
به تدریج که پیش میرویم از دیدگاههای بوبن در باب تنهایی، کودکان، خدا، شعر، ادبیات، فلسفه، چگونگی نوشتن و بسیاری مطالب دیگر برای ما میگوید.
بوبن در باب ادبیات مینویسد: ادبیات اگر به شادمانی نغمههایی که کودک را به خواب میبرد میرسید کاری بس بزرگ کرده بود.
و الحق که با نوشتههایش قرار و آرامش و حسی لبریز از عشق به زندگی را در وجود خواننده به ودیعه میگذارد.
در بخش بعدی، نویسنده به دیدار سهراب سپهری میرود و با شعرهایش عشقبازی میکند، آنها را میشکافد و از دیدگاهش و از نقدهایی که به آن رفته است برایمان میگوید.
دیدم که درخت، هست
وقتی که درخت هست
پیداست که باید بود،
باید بود
و رد روایت را
تا متن سپید
دنبال کرد
اما
ای یاس ملون!
سهراب سپهری
تکهای از متن را برای پسرم خواندم گفت: لطفن بیشتر توضیح بده. توضیح دادم ولی متوجه نشد. راستش خودم هم خوب نفهمیده بودم. به او گفتم: نویسندهی کتاب نوشته است سالها گذشت تا بتوانم معنای شعر سهراب را بفهمم، عمری دگر بباید بعد از وفات ما را……..
نویسنده در یادداشتی آورده است، زمانی که آمریکا با ویتنام در جنگ بود سهراب در پاسخ منتقدی که به او میگفت: آمریکا بر سر ویتنام ناپالم میریزد و آدم میکشد آن وقت تو نگران آب خوردن یک کبوتری، گفت: دوست عزیز ریشهی قضیه همین جاست. برای مردمی که از شعرها نمی آموزند که نگران آب خوردن یک کبوتر باشند، آدمکشی در ویتنام یا هر جای دیگر امری بدیهی است.
مطالعهی کتاب به حدی برایم لذتبخش و طرب انگیز بود که کنجکاو شدم در مورد نویسنده بدانم. در گوگل جستجو کردم و بیوگرافی او را خواندم. صدیق قطبی، جوانی است دانشآموختهی حقوق از دانشگاه شهید بهشتی. شاعر و نویسنده در حوزهی ادبیات ، الهیات و عرفان و تا کنون ده کتاب به چاپ رسانده است.
از زمانی که یک عاشقانهی آرام و بار دیگر شهری که دوست میداشتم، را مطالعه کردهام همیشه نوشتار لطیف و عاشقانه مرا به یاد نادر ابراهیمی میانداخت. اما کریستین بوبن را عاشقتر دیدم، خیلی عاشقتر.
با مطالعهی این اثر عاشق شدم. عاشق خدا، عاشق کودکی کردن، عاشق لبخند، عاشق زندگی و حتی عاشق مرگ.
این کتاب ادبی به خواننده کمک میکند تا بیندیشد و موضوعات را از دریچهی تازهای ببیند. به کودک درون خود اعتماد کند. زندگی را بر خود سخت نگیرد و به زندگی ببخشد. زیرا آنچه که به زندگی میبخشیم گذر زمان و مرگ هم نمیتواند از بین ببرد. به خواننده میگوید؛ به تماشای زندگی بنشیند و به تماشا نشستن یعنی همه چیز را به درون خود راه دادن و لمس کردن و………….
بار دیگر توجهم به این نکته معطوف شد که هرگاه کتاب خوبی مطالعه میکنیم، جهانمان گستردهتر، افق دیدمان وسیعتر و قدمان بلندتر میشود. چنان سرمست و مشعوف میشویم که پا به دنیای ضعیف دیگران نمیگذاریم و با یک تبسمی به آرامی از کنارشان گذر میکنیم.
این کتاب زیبا در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات آریش و در ۱۴۹ صفحه به چاپ رسیده است.
بسیار عالی برات ارزوی موفقیت می کنم 🌹❤️
ممنونم که مطالعه کردی
چقدر جالب بود. راستش من هنوز از بوبن چیزی نخوندم، ولی با این نوشته تشویق شدم زودتر منم کتابهاشون رو بخونم🤓
منم اولین کتابی بود که خواندم. خدارو شکر که نوشتهام مشوق خوبی بود.
سلام خانم نیکو منش عزیز
درباره من شما رو خوندم
کلی کیف کردم
آفرین به شما
و درباره این مطلب واقعن اشعار سپهری خیلی تامل میخواد و واقعن باید غلیان احساس داشت.
در مورد بوبن با تعریف شما باید کتابی ازشون بخونم
( ایموجی گل و تشکر ) چون دارم با سیستم تایپ میکنم نمیتونم ایموجی بفرستم
گفتم شرمنده نشم 🙂
راستی یک گفتگوی خیالی با سهراب سپهری داشتم خوشحال میشم اونو بخونین
https://zahrazamanlou.ir/3045/%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%b3%d9%87%d8%b1%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a2%d8%b3%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c/
باید همه شعراشو بخونم تا دوباره ببینمش 🙂
چقدر خوشحال شدم از کامنتتون زهرا جان، دوست ندیدهام.
ممنونم که درباره من رو خوندید، صادقانه آنچه که بود را نوشتم.
مطلبتون رو میخونم با افتخار♥️