معرفی کتاب

“فقط آویزان خودت شو” اثری از محمود پیر حیاتی

فقط آویزان خودت شو اثری از محمود پیرحیاتی

آیا آنقدر خوش‌شانس بوده‌اید که ناخودآگاه مرشد و راهنمایی در مسیر زندگی‌تان قرار گیرد؟

مسافری راهی سفر می‌شود، نمی‌داند به کجا خواهد رفت؛ فقط قصدش تنهایی است و فرار از شلوغی های شهر.

در حین رانندگی و در “راه” مدام با خود واگویه‌های ذهنی دارد و هر چیزی که در مسیر می بیند، او را به عالم دیگری می‌برد‌.

او در کویر می‌راند بدون آن که بداند به کجا می‌رود ولی حس خوبی دارد” گویی او را با خود می‌برند.”

بعد از چند ساعت حرکت در کویر و اتفاقاتی که برایش پیش می‌اید و رهایی از تمام متعلقات دنیای امروز با پیرمردی در کلبه‌اش رو‌به‌رو می‌شود‌.

پیرمرد؛ مرشدِ راهش ، نشانه‌ای برای هدایتش، و آن کلبه‌ی پر نور ، پلی برای عبورش می‌شود.

پیرمرد هر روز با دمنوش‌های گیاهی در باغی زیبا و سرسبز، با صدای پرندگان، کنار رود و خنکای دلچسبش به او گامهایی در مسیر زندگی را می‌آموزد.

هفت گامی، که بتواند به درونش نفوذ کند و باعث ایجاد تحول فردی شود.

گامهایی با عنوان:
پذیرش، ترس، قضاوت کردن، خشم، تطهیر کلام، دروغ و کینه.

عارف روشن ضمیر چنین می‌آموزد: فقط از خودت توقع داشته باش و تا می‌توانی در درونت مهربانی، صداقت، وفا و ایثار بکار و در یک کلام “فقط آویزان خودت شو”.

کتاب “فقط اویزان خودت شو ” داستانی فلسفی-عرفانی و اثری است از آقای محمود پیر حیاتی، مربی مدرسه‌ی تحول فردی.

مقدمه‌ی این کتاب به قلم زیبای آقای علی اکبر قزوینی نوشته شده است.

برای سومین بار این کتاب را خواندم و مانند هر دفعه گویی روح و روانم تازه شد، زنگارها از قلبم زدوده شد و روحم سیراب گشت.

به قدری جملات این کتاب زیباست که اگر بخواهی آنها را هایلایت کنی، باید تمام خطوط کتاب را رنگی رنگی کنی.

این کتاب به نوعی مرا به یاد طریقت عشق می‌اندازد. که باید مراحلی را گذراند تا به اوج اعلای انسانیت رسید.

این اثر، درس زندگی است.
پیشنهاد می کنم وارد لقمه‌سرای نور شوید، نه با ذهنتان بلکه با عمق جانتان بخوانید، بیندیشید و بکار گیرید.

این کتاب را می توانید از مدرسه‌ی تحول فردی تهیه کنید.

متن بالا، مروری است  بر کتاب “فقط آویزان خود شو”.

مرور یعنی نشان دادن نمایی کلی از کتاب یا به نوعی برانداز کردن کتاب.

مرور با نقد تفاوت دارد. نقد یعنی تمرکز بر یک ویژگی یا خصوصیت در کتاب.

خلاصه‌نویسی هم یعنی کتاب را به صورت فشرده ولی کاملا واضح بنویسید.

به طور خلاصه به هفت گام موثر در تحول فردی می‌پردازیم:

۱- پذیرش

پذیرش، سنگِ بنای تحول فردی است. تحول فردی یعنی” ثبات در مسیر درست.”

پذیرشِ خود، به معنای تمام پذیرش هاست. پذیرش اشتباه، گناه، خطای خودت و دیگران.

پذیرش، یعنی مسئولیت گفتار و کردار خودت را به عهده می‌گیری و به جای مقصر دانستن کسی یا چیزی، خودت می‌شوی قهرمانِ زندگیِ خودت.

مسئولیت پذیری ارتباط مستقیمی با پذیرش دارد.

باید بپذیری هر آنچه برایت تا کنون رخ داده و در این لحظه رخ می‌دهد و آنچه در آینده رخ خواهد داد، برای ساختن تو بوده است.

آن وقت پذیرش می تواند
تو را به سمت بخشش سوق دهد و سپس اولین اتفاقی که برای تو می افتد، مهربانی است.

پذیرش به معنای تسلیم است اما نه از روی عجز بلکه از روی آگاهی و توانایی.

وقتی پذیرش را فرا گرفتی، وارد “راه” شده و در ابتدای مسیری قرار می‌گیری که هیچ چیز نمی تواند تو را از آن “راه” خارج سازد مگر خودت.

۲-ترس

رشد، همواره در اقدام و عمل به دست می‌آید و همیشه در “عمل” ترسی نهفته است.

ترس، دشمنی است که گاه به نزدیکترین و محبوبترین دوستِ ذهن بدل می‌شود.

ترس، ریشه در جهل و ناآگاهی دارد و تو را به توقف، ماندن و فرسودگی می‌کشاند.

در هر ترسی، نوعی شهامت سرکوب شده نهفته است. آن را باید با شجاعت درمان کرد.

و برای این که شهامت لازم برای عبور از ترسهایت را بیابی، کافی‌ست وابستگی‌هایت را رها کنی.

خواراکِ ترس، تنبلی و بی‌هدفی است.تنبلی‌هایت را کنار بگذار و در زندگی هدفی را دنبال کن.

با ترسهایت رو‌به‌رو شو و به جای شیرجه زدن، یاد بگیر در آن شنا کنی.

ترس را با آگاهی، اراده، اقدام و عمل درمان کن و از آنها درس بگیر.

سرِ ترسهایت را در قربانگاهِ قدمهایت بِبُر.

۳- قضاوت

با گذر از دو قدم قبلی یعنی《 پذیرش و ترس》شما خود‌به‌خود وارد فضایی می‌شوید که تنها شهامت آن را دارید که خود را قضاوت کنید.

قضاوت بوی عداوت می‌د‌هد.
قضاوت رابطه‌ی نزدیکی دارد با حقارت.
قضاوت می‌کنیم، چون اعتماد به نفس و در نهایت عزت نفس نداریم.

قضاوت دم‌دستی‌ترین نگاهِ بشر به اطرافش می‌باشد.

عینک مناسب زندگی خودت را به چشمانت بزن تا دنیا را آنگونه که هست ببینی، نه آنطور که دیگران برایت تعریف می‌کنند.

چشمهایت را به شفافی و وضوح مسلح کن نه به ابزار دید دیگران.

بهترین درمان قضاوت، توجه به‌ درون خودت می‌باشد.

برای رهایی از قضاوت؛

شجاعت، مهربانی، عدالت، ذهنی روشن و قلبی صاف مورد نیاز است.

به هر چیزی فقط نگاه کن و دیدنت را با قلبت انجام بده نه با مغزت.

به جای قضاوت، صبر پیشه کن.

دنبال انجام رسالت شخصی خودت باش.

۴- خشم

خشم از نشانه‌های بارز ناتوانی در بیان و عمل است.

خشم دامنه‌ی وسیعی از ناتوانی‌ها را در خود جای می‌دهد.خشمگین می‌شویم چون تحمل پذیرش خود و دیگران را نداریم.

《ترس و حرفِ》 گفته نشده، دو عامل اساسی خشم هستند.

خشم‌ها، شعله‌هایی هستند که تر و خشک دلها را با هم می‌سوزانند.

خشم‌ها خبر از سطحی بودن آدمها می‌دهند.

هنگام خشم، تصمیم نگیر. رای صادر نکن و به آن چه به ذهنت راه یافته، حق نده.

برای درمان خشم، باید عمیق شوی. چگونه؟👇

از راه مطالعه، صبر، پذیرشِ دیدگاههایِ دیگران.
خودت را عمیقا ببخش، ترسهایت را کنار بگذار و هر چیزی را همانگونه که هستند بپذیر.

از روی خشم‌هایت نپر! از کنارشان عبور کن.

۵- تطهیر کلام

خلقت آدمیان با کلمه آغاز شد، دمیدن روح بر تو اولین کلام خدا بود.

تو با نفس الهی تولد یافتی و این نفس، کلامی بود تا گِلت را چون گُل شکوفا کند.

فرق است میان حرف و کلام.

حرف زدن شامل اصواتی است که از دهان خارج می‌شود.اصواتی که پیام‌های مخرب، زننده و مملو از زشتی را به جهان مخابره می‌کند. ولی کلام جان دارد.

کلمه زنده است، وقتی نوشته‌ای را می‌خوانی و واکنش نشان می‌دهی، گریه می‌کنی و می‌خندی یا از همه بهتر جانت را می تراشد و عمیق‌ترت می‌کند، یعنی دارد با تو سخن‌می‌گوید.

این جا کلمه است که ریسمان روحت را در دستانش گرفته و تو را با خود می‌برد.

وقتی فرق بین حرف و کلام را فهمیدی، خود به خود به سکوت وادار می‌شوی.

سکوت گاهی بزرگترین کلمه است.سکوت خودِ کلمه است.

۶- دروغ

دروغ می‌گوییم چون آنی که باید باشیم، نیستیم.

دروغ مانند لباسی‌ست که به تنت اویزان می‌شود، حتی اگر برای لحظاتی تو را زیبا سازد ولی به زودی تقلبی بودن آن روحت را خراش خواهد داد.

دروغ میرود تا انتهای روح و آن جا دیگر آدم قبلی پیدایش نیست.

آن آدم پشت نقابی سنگین و کاذب به نام” دروغ” پنهان می‌شود و رفته رفته در صورت و سیرتش جا خوش می‌کند.

بزرگترین و هولناکترین دامِ دروغگویی، خطر تکرار و تداوم آن است.

برای درمان دروغ، تنها شفافیت لازم است.

از غلو کردن در مورد مسائل مختلف بپرهیز.
خودت را بپذیر.
ترسهایت را بشناس.چون دروغگوترین‌‌ها، ترسوترین‌ها نیز هستند.

مسافر!

دروغ؛ توان پریدن از زبان به چشمهایت را نیز دارد. مراقب باش که دروغ، چشمانت را پر نکند.

۷-کینه

کینه، مرگ شادیهاست.
کینه رمز حسادتهای ماست.

کینه، عقده و حقارت در پی دارد و اگر در وجودت ریشه بدواند، از مهر اثری باقی نمی‌‌گذارد.

کینه، خوراک اصلی فاصله‌هاست.

برخی حرفها هستند که زخمی عمیق در دلها ایجاد می‌کنند و تخم کینه و نفاق را می‌پاشند و به مرور باعث می‌شوند حس انتقام جویی در درون ادمها رشد کند.

گاهی حرفی تو را می‌تراشد؛ گاهی سخت می‌خراشد. اگر در” راه” باشی، اولی تو را الماسی درخشان می‌کند و دومی بر تجربه‌ات می‌افزاید.

کینه‌ها مثل خوره، ذره ذره تو را از درون می‌خورند و زمانی می‌رسد که دیگر چیزی از وجودت باقی نمی‌ماند، انوقت فقط تو می‌مانی و کینه‌‌ات.

برای درمان کینه، دست از قضاوت بردار.
خودت و دیگران را ببخش.
مهربان باش.
عاشق زندگی باش.
صبور باش .

آخرین دیدار

مسافر!

دنیا محل گذر است، یک روز می‌آیی و یک روز هم باید بار سفر ببندی و بروی.

بسیاری از سوالاتت در جریان زندگی پاسخ داده می‌شوند، پس نشانه‌ها را دریاب.

می‌دانی مهمترین رسالت تو در زندگی چیست؟

رو به رو شدن با خودت.
هر آنچه که می‌خواهی از درون خودت بخواه.

اگر می‌خواهی از غم و غصه های زندگی نجات پیدا کنی، فقط آویزان خودت شو.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن