هدف از مطالعه چیست؟
هدف از مطالعه چیست؟
افراد زیادی را میشناسم که کتاب پشت کتاب میخوانند. هنوز کتابی را تمام نکرده، به فکر کتاب بعدی هستند. این افراد خود را اهل مطالعه میدانند و کتاب را هدف میپندارند در صورتی که کتاب فی نفسه هدف نیست بلکه وسیلهای برای رسیدن به اهداف است.
در واقع مطالعه دو هدف اصلی را دنبال میکند.
۱- هر انسانی در زندگی استعدادها و تواناییهایی دارد، مطالعه کمک میکند تا آنها را شناسایی کند و با شناسایی آنها خودش را بهتر بشناسد و رسالتش را پیدا کند. حال این کمک، میتواند پاسخگوی نیازهای مادی فرد باشد و او را در امرار معاش یاری کند یا پاسخگوی آرمانها و آرزوهای بشری باشد.
به عنوان مثال: وقتی از (آرنی اکورسی) که از بزرگان فوتبال و مدیر عامل چند باشگاه بزرگ بود، پرسیدند: چطور به عنوان یکی از مجریان جام ملی فوتبال شروع به کار کرد، پاسخ داد که؛ من در شهر هرشی پنسیلوانیا بزرگ شدم و عاشق ورزش بودم. من همیشه بازی تیمهای فیلادلفیا را دنبال میکردم. سال ۱۹۵۷ کتابی دربارهی برانچریکی، مربی بزرگ بیسبال، نوشتهی ارتورمن به بازار آمد. من آن کتاب را خواندم و زندگیام تغییر کرد. پس از خواندن این کتاب، تصمیم خود را برای انتخاب شغلم گرفتم.
والت دیسنی نیز گفته است: همهی انسانها در زندگی به نحوی شگفتانگیز با کتاب یا کتابهایی تحت تاثیر قرار میگیرند. در مورد من این کتاب، کتابی دربارهی فیلمهای کارتونی یا انیمیشن بود. من آن کتاب را در کتابخانهی کانزاس سیتی پیدا کردم، درست زمانی که قصد داشتم کارتون نقاشی متحرک بسازم. آن کتاب هر چیزی را که برای شروع لازم داشتم به من گفت، همه چیز دربارهی هنر و طرز ساخت تصاویری که روی پردهی سینما حرکت میکنند. من توانستم با کمک اطلاعات اصولی آن کتاب، راه خود را برای داستان پردازی ادامه دهم.
۲- بدست آوردن شناخت از جهانی است که در آن به سر میبریم.
ولی در هر دو مورد نباید مطالبی را که آموختهایم فقط در حافظه انبار کنیم. باید قدرت تفکیک مطالب را داشته باشیم. اصلا هنر مطالعه کردن در اینست که فرد بداند چه مواردی را به یاد بسپارد و چه مواردی را به صورت سطحی نظر بیندازد. هر چیزی را که یاد میگیریم باید مثل قطعهی پازل در جای خودش بگذاریم و به آموختههایمان شکل و هویت ببخشیم. تا زمانی که به آن نیاز داریم بتوانیم در زندگی از آن بهره بگیریم.
در غیر این صورت فقط آنچه را که خواندهایم، همه به صورت مغشوش و درهم در ذهن جای میگیرد و بدتر از همه این که خواننده را مغرور و خود پسند بار میآورد به طوری که خود را فرهیخته میداند و دچار توهم میشود که همه چیز را میداند. او فکر میکند دانش و شناختی پیدا کرده است در صورتی که این شخص وقتی زمان مناسب فرا برسد، هرگز در تبدیل این شناخت و دانش بدست آمده به دانش عملی موفق نیست و نمیتواند آن را در زندگی خود پیاده کند.
کسی که هنر مطالعه را در خود پرورش داده باشد بیدرنگ در کتاب، مجله یا مقالات تشخیص میدهد که چه چیزی را به حافظه بسپارد.
تنها در این صورت است که مطالعه معنا پیدا میکند یا راه به جایی میبرد.
برداشتی از سخنان آدولف هیتلر در کتاب نبرد من.