قصار شکافی

آیا مسیر مهم‌تر است یا مقصد؟

جان‌مکسول می‌گوید: موفقیت مساوی با رسیدن به هدف نیست، بلکه خود سفر است.

همانطور که می‌دانیم انسان‌ها در زندگی مختار نیستند تا هر آن‌چه را که می‌خواهند انجام دهند و نتیجه‌ی کار نیز طبق دلخواهشان باشد.

ما در بخشی از زندگی اختیار تام داریم و در بخشی دیگر باید جبر را بپذیریم.

همه‌ی ما برای پیشرفت و موفقیت هدف‌گذاری می‌کنیم، برنامه‌ریزی می‌کنیم ولی هیچ‌گاه تضمینی برای رسیدن به آن وجود ندارد.

البته با هدف‌گذاری موافقم زیرا باعث می‌شود نظم فکری پیدا کنیم و از شلختگی و باری به هر جهت بودن دور شویم.

برخی از ما بعد از اتمام دوران مدرسه وارد دانشگاه می‌شویم، رشته‌ی دلخواهمان را انتخاب کرده و به امید گرفتن مدرک و وارد شدن به محیط کسب و کار ادامه تحصیل می‌دهیم.

اما شرایط حاکم بر جامعه و اتفاقات پیش بینی نشده گاهی اوقات ما را از مسیر اصلی دور می‌کند.

زمانی برای راه اندازی یک کسب و کار، برنامه ریزی می‌کنیم، ماه‌ها روی آن تمرکز کرده و تمام جوانب کار را می‌سنجیم ولی بعضی اوقات نتیجه آن طور که می‌خواهیم نمی‌شود.

در مسیر تولید محتوا بسیار می‌خوانیم و می‌نویسیم ولی اگر بخواهیم به آینده نگاه کنیم، هیچ چشم‌اندازی نداریم.

به نظر من بهترین کار این است که به بودن فکر کنیم نه به شدن.

بکوشیم تا در گام اول، مسیر را با برنامه‌ریزی و به درستی انتخاب کنیم. با سرسختی و پشتکار پیش برویم و از موانع و سختی‌ها نهراسیم. به دنبال اهداف کوتاه‌مدت و طی کردن سریع مسیر نباشیم. آهسته و پیوسته رفتن و لذت تک‌تک لحظات را چشیدن، عالم دیگری دارد.

در طی مسیر از تمام لحظاتمان به خوبی استفاده کنیم و به معنای واقعی در زمان حال باشیم نه در گذشته و نه در آینده.

گاهی به گذشته برگردیم فقط برای این که ببینیم در نقطه‌ی شروع کجا بودیم و قوت قلب بگیریم ولی نگاه مداوم به آینده برای این که ببینیم کی می‌رسیم جز حسرت و ناامیدی چیزی ندارد.

اگر فقط به طی کردن مسیر فکر کنیم آزادی و رهایی بیشتری را تجربه خواهیم کرد. بیشتر لذت خواهیم برد و شادتر خواهیم بود. سکان زندگی را در دستان خود می‌گیریم و تسلط بیشتری بر آن خواهیم داشت و مدام در تنش و اضطراب رسیدن به مقصد نخواهیم بود.

اگر در مسیر درست باشیم و تداوم داشته باشیم و همه چیز همانطور که می‌خواهیم پیش برود، مطمئنا دیر یا زود به مقصد خواهیم رسید.

تجربه‌ی شخصی:

نوشتن از علاقه‌مندی های من است ولی کاری بسیار دشوار است. گاهی ناامید می‌شوم و با خودم می‌گویم: پس چه موقع نوشتارم بهتر خواهد شد؟ چه وقت کتابی را که دوست دارم خواهم نوشت؟ زمانی خودم را با دیگران مقایسه می‌کنم و نگاه به آینده مرا دچار تردید و اضطراب می‌کند. ولی وقتی به گذشته برمی‌گردم و به یاد می‌آورم که حتی دو خط هم نمی‌توانستم بنویسم دوباره شور و شوق در وجودم اوج می‌گیرد و سعی می‌کنم از اینجا بودن و در این لحظه لذت ببرم و فقط به فکر آنجا بودن( مقصد) نباشم. در این صورت شاهد موفقیت‌های بیشتری خواهم بود.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. وقتی هر روز یک‌گام جلو بریم سر یکسال سیصدو شصت و پنج گام پشت سر گذاشتیم. آهسته و پیوسته جلو رفتن قطعا نتیجه‌ی درخشانی داره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن