ایدههای بالدار
یکی از خصوصیات ذهن ما این است که هر چه ایدهها ارزشمندتر و مهمتر باشد زودتر از دست میرود.
افلاطون، ذهن را به قفس تشبیه میکند و ایدهها را به پرندهها. میگوید: زمانی میتوانیم پرندهها را بگیریم که در قفس نشسته باشند اما پرندهها مدام از این طرف به آن طرف پرواز میکنند و مجاب کردن آنها به نشستن کار سادهای نیست.
ناباکوف رمان نویس روسی میگوید: یک اندیشمند باید یاد بگیرد که چگونه ایدههای بالدار را در تور بیندازد.
ویرجینیا وولف نویسنده و خبرنگار، همیشه با حسرت از مارسل پروست حرف میزند و میگوید: او توانایی بالایی در شکار کردن ایدههای بالدار داشت و تمام آنها را به واژه تبدیل میکرد.
چرا ایدههای ارزشمند از ما فراری است؟
زیرا وقتی ایدهی خاصی به ذهن ما میرسد دچار اضطراب میشویم به همین خاطر آن را رها میکنیم و به ایدههای آشناتر و رامتر رو میآوریم.
دلایل اضطراب ما چیست؟
از مهمترین دلایل اضطراب ما اینست که در مورد ایدهها اطلاع اندکی داریم فکر میکنیم توانایی پروراندن آنها را نداریم و گاهی اوقات هم نمیخواهیم با تحقیق، مطالعه و سختکوشی خود را تحت فشار قرار دهیم.
گاهی آن ایدهها، باورها و عقاید ما را زیر سوال میبرند و ما توانایی پذیرش ایدههای جدید را نداریم.
گاهی هم با توجه به آن ایده باید در عادتهای خود تغییراتی بدهیم.
با این که میدانیم این ایدهها برای رشد و پیشرفت ما ضروری هستند اما رهایشان میکنیم.
برای به تور انداختن ایدههای ارزشمند میتوانیم کارهایی را انجام دهیم مانند؛ رفتن به طبیعت، رفتن زیر دوش اب و رانندگی با موزیک آرام و بیکلام.
این موارد به علت آرامشی که ایجاد میکنند میتوانند ذهن ما را از افکار بیهوده دور کنند و ایدهی بالدار راحتتر بر ذهن ما بنشیند.