اندیشه واضح مستلزم شجاعت است تا هوش.

اندیشه واضح مستلزم شجاعت است تا هوش.
شجاعت با اینکه واژهای نام آشناست ولی اکثریت انسانها به شدت با آن بیگانهاند. شجاعت فقط به لفظ آسان میآید ولی نشان دادن آن در عمل بسیار دشوار است.
شجاعت یعنی توانایی مقابله با چالشهای جسمی و روحی.
شجاعت یعنی حرکت رو به جلو در عین ترس.
شجاعت یعنی پیش رفتن در عین یاس و ناامیدی.
شجاعت یعنی قدرت ابراز وجود.
شجاعت یعنی ارائهی عقاید و باورها با وجود مخالفتهای بسیار.
شجاعت یک ارزش و فضیلت است و پایه و اساس تمام ارزشها محسوب میشود. برای صادق بودن، امانتدار بودن، متعهد بودن و……باید فضیلت شجاعت را در خود پرورانده باشیم.
هوش از دیدگاه روانشناسی؛ فرآیندی ذهنی است. هوش یعنی توانایی یادگیری از تجربهها، مهارت حل مسئله، برنامهریزی، خلاقیت و دانش فردی است. هوش یعنی برخورد کارآمد با محیط و افراد پیرامون خود. اما این بدان معنا نیست که افراد با هوش معمولی نمیتوانند بیندیشند. بلکه اندیشیدن، یک مهارت اکتسابی است. هر چند که کاری آسان نیست اما میتوان آن را آموخت.
یکی از راههای تقویت اندیشه، نوشتن است. نوشتن با تفکر ارتباط تنگاتنگی دارند. نوشتن به افکار نظم میبخشد و هر چه بیشتر مینویسیم ذهن بازتر میشود و دریچههای جدیدتری به روی ما گشوده میشود.
فکر کردن و نوشتن دربارهی جملات کوتاه بزرگان که با سالها تجربه به آن رسیدهاند، تفکر و تحلیل ما را بهبود میبخشد.
فکر کردن دربارهی اتفاقات روزانه، تحلیل آنها و ثبت تجربهها میتواند به بهتر اندیشیدن ما کمک کند.
اندیشهی واضح یعنی اندیشهی آشکار و صریح. یعنی هوشمندانه و آگاهانه اندیشیدن، تصمیمات درست گرفتن و ارزشها و باورهای محکمی داشتن.
حال کسی که اندیشیدن را میداند برای به اشتراک گذاشتن آن نیازی به هوش بالا ندارد.
ما در این برهه از تاریخ شاهد اتفاقات تلخی بودیم و هستیم. اتفاقاتی که دلهایمانرا به درد آورده است. در این بحبوحه، بسیاری از اندیشمندان و اساتید و سخنوران سکوت کردند البته شاید بارها مورد انتقاد و قضاوت قرار گرفتهاند و به آنها توهین شده است یا به هزار و یک دلیل دیگر حاضر نیستند کلامی بگویند و مداخله کنند ولی میبینیم که یک فرد عادی به راحتی اندیشهاش را فریاد میزند. اندیشهای که از نظر خودش درست و منطقی به نظر میرسد.
حال آیا این فرد عادی هوش بالایی دارد یا شجاعت بالایی؟