باب هفتم در تربیت/ یکی خوب خُلقِ خَلَقپوش بود
یکی خوب خلق خلق پوش بود
که در مصر یک چند خاموش بود
خردمند مردم ز نزدیک و دور
به گردش چو پروانه جویان نور
تفکر شبی با دل خویش کرد
که پوشیده زیر زبان است مرد
اگر همچنین سر به خود در برم
چه دانند مردم که دانشورم؟
سخن گفت و دشمن بدانست و دوست
که در مصر نادان تر از وی هموست
حضورش پریشان شد و کار زشت
سفر کرد و بر طاق مسجد نبشت
در آیینه گر خویشتن دیدمی
به بی دانشی پرده ندریدمی
چنین زشت ازان پرده برداشتم
که خود را نکو روی پنداشتم
کم آواز را باشد آوازه تیز
چو گفتی و رونق نماندت گریز
تو را خامشی ای خداوند هوش
وقارست و نا اهل را پرده پوش
اگر عالمی هیبت خود مبر
وگر جاهلی پرده خود مدر
ضمیر دل خویش منمای زود
که هرگه که خواهی توانی نمود
ولیکن چو پیدا شود راز مرد
به کوشش نشاید نهان باز کرد
قلم سر سلطان چه نیکو نهفت
که تا کارد بر سر نبودش نگفت
بهایم خموشند و گویا بشر
زبان بسته بهتر که گویا به شر
چو مردم سخن گفت باید بهوش
وگرنه شدن چون بهایم خموش
به نطق است و عقل آدمی زاده فاش
چو طوطی سخنگوی نادان مباش
معنی حکایت
یک انسان خوشخویی در جامهی کهنه مقیم مصر بود و مدتی سخن نمیگفت.
افراد از جاهای دور و نزدیک پروانهوار در پیرامونش جمع میشدند تا از وجودش کسب فیض کنند.
شبی با خودش فکر کرد که دانش آدمی در گفتار وی نهفته است.
اگر همچنان سرگرم فکر کردن باشم و سکوت کنم مردم از کجا میدانند که من دانش و آگاهی دارم.
سخن گفت و دوست و دشمن فهمیدند که در مصر نادانتر از او خودش است.
همه از دور او پراکنده شدند و روزگارش تباه شد و مجبور شد سفر کند و از مصر برود و بر طاق مسجد نوشت.
اگر خودم را در آینه دیده بودم و میشناختم، از روی جهل و نادانی خودم را رسوا نمیکردم.
از این رو، پرده از روی چهرهام برداشتم که گمان میکردم خوبرو و دانا هستم.
کسی که کمتر سخن میگوید، شهرتش بیشتر است مانند خوش آوازی که کم میخواند و همیشه آوازش در اوج است وقتی گفتی و گرمی بازار پیدا نکردی، از آنجا برو.
ای هوشیار؛
سکوت حرمت و قدر تو را افزایش میدهد و جهلِ نادان را میپوشاند.
اگر دانشمندی، شکوه علم خویش را نگهدار و اگر نادانی، نقص خود را با بیهودهگویی فاش مکن و پردهی خود را از بین نبر.
راز دلت را نزد مردمان آشکار نکن، زیرا هر وقت بخواهی میتوانی این کار را انجام دهی.
اما اگر رازت آشکار شود هر چقدر سعی و تلاش کنی نمیتوانی آن را پنهان کنی.
قلم، راز مردمان را چه خوب پنهان میکرد مگر زمانیکه او را خراش دادند و نوکش را تیز کردند و رازها برملا شد.
چهارپایان خاموش هستند و تنها انسان قدرت سخن دارد ولی اگر از سخن گفتن برای بدگویی استفاده کند، همان بهتر که صحبت نکند.
باید مانند مانند مردم آگاه و سنجیده، سخن گفت وگرنه باید مانند دام و دد خاموش باشی.
انسان را به خاطر عقل و قدرت سخن، به چهارپایان برتری دادند پس طوطیوار حرفهای بیمعنی نگو.
آدمی با قدرت سخن گفتن از چهارپایان بهتر است ولی اگر درست سخن نگویی، چهارپایان از تو بهترند.