مطالعه و یادگیری

دومین مرحله از سطح خواندن تحلیلی

چگونه کتاب بخوانیم/ از دیدگاه مارتیمرجی.آدلر

پیش‌نیاز خواندن تحلیلی:

اولین سطح خواندن تحلیلی/قسمت اول

اولین سطح خواندن تحلیلی/ قسمت دوم

دومین مرحله از خواندن تحلیلی شامل چهار بخش زیر است.

۵- با تفسیر کلمات اساسی در فهم معانی آن‌ها با نویسنده به توافق برسید.

تبادل دانش میان خواننده و نویسنده میسر نمی‌شود مگر آن‌که خواننده و نویسنده با هم به توافق برسند.

اگر نویسنده واژه‌ای را به مفهوم خاصی به کار ببرد و خواننده معنای دیگری از آن استنباط کند، فقط کلمات رد و بدل شده  ولی درکی صورت نگرفته است.

نویسنده و خواننده باید یکدیگر را بفهمند، اگر این عمل انجام شود، ارتباط برقرار شده است.

در این مرحله واضح است که از کتاب‌ها و نویسندگان تشریحی صحبت می‌کنیم.

در آثار تشریحی هیچ ابهامی نباید وجود داشته باشد ولی به عنوان مثال در مورد شعر باید گفت: بهترین شعر، شعری است که بیشترین ابهام را داشته باشد.

پس متوجه شدیم که معنی توافق با نویسنده این است که واژه‌های مهم را پیدا کنیم و با کمک معنی آن‌ها با نویسنده به توافق برسیم.

هدف این قسمت ، تفسیر محتوا و پیام کتاب است.

خواندن مرحله‌ی دوم تحلیلی ضروری است زیرا:

اگر زبان وسیله‌ای کامل و خالص برای بیان افکار بود، اگر هر واژه‌ای یک معنا داشت، اگر کلمات به شکل مبهم نمی‌توانستند به کار بروند، در آن صورت زبان وسیله‌ی واضحی برای بیان عقاید محسوب می‌شد و خواننده از طریق واژه‌های نویسنده مستقیما به محتوای ذهنی او پی می‌برد.

بنابراین تنها کاری که می‌توان در زمینه‌ی آثار تشریحی انجام داد این است که به بهترین وجه از زبان موجود استفاده کنیم.

تنها راه انجام این کار این است که به هنگام منتقل کردن دانش به دیگران یا در موقع کسب آن تا حد امکان زبان را ماهرانه به کار ببریم.

از نویسنده انتظار می‌رود که بیشترین تلاش خود را برای فهم خواننده انجام دهد.

همانطور که تدریس سودی در بر نخواهد داشت مگر از جانب شاگرد نیز متقابلا فعالیتی دیده شود، هیچ نویسنده‌ای هم بدون در نظر گرفتن میزان مهارتش در نویسندگی  و بدون کوشش متقابل خواننده، قادر به ایجاد ارتباط با او نیست.

چه واژه‌هایی مهم هستند؟

معمولا در هر کتابی تعدادی واژه وجود دارد که معنی آن‌ها را نمی‌دانیم و مهمترین واژه‌ها، کلماتی هستند که درک آن‌ها مشکل است.

و مسئله‌ی بیشتر خوانندگان این است که برای تعیین مشکلاتشان، به کلمات توجه و دقت کافی ندارند. آن‌ها بین کلماتی که کاملا نمی‌فهمند و آن‌هایی که کاملا می‌فهمند فرق نمی‌گذارند. 

اگر به واژه‌هایی که درک معنی آن‌ها مستلزم کوشش بسیار است، توجه نکنید، آن خواندنی که باید صورت نمی‌گیرد.

اگر کتابی را که می‌خوانید بتواند به فهم شما بیفزاید، به نظر منطقی می‌رسد که بعضی از واژه‌های آن را به طور کامل بفهمید.

اگر تمام واژه‌های کتاب را همچون واژه‌های عادی و در سطح مفاهیم یک روزنامه تلقی کنید، منظور کتاب را درک نخواهید کرد. 

اکثر ما به خواندن سرسری عادت کرده‌ایم، عیب بارز ما خواننده‌های کاهل و بی‌علاقه، بی‌توجهی به کلمات است و نتیجه‌ی آن نیز عدم درک منظور نویسنده است.

وقتی واژه‌های سخت را پیدا کردیم، بعد چه باید کرد؟

گاهی واژه یک یا چند معنی دارد در این قسمت با توجه به جمله‌ای که در آن قرار گرفته است باید معنای صحیح را بیابیم.

گاهی نویسنده به خاطر این که متن کسل‌کننده نشود و از یک کلمه زیاد استفاده نکند، از مترادف آن‌ها بهره می‌گیرد، که باید آن‌ها را یاد بگیریم.

در حقیقت کتابی که می‌تواند به خواننده بینش جدید بدهد و موجب روشنی فکر وی شود، احتمالا مبین این است که کتاب دارای کلماتی است که به سادگی فهمیده نمی‌شود و اگر معانی را متوجه نشوید و هیچ کوششی نکنید درک شما گسترده نخواهد شد.

اگر فقط زحمت یافتن واژه‌های مهم، تشخیص متفاوت آن‌ها و به توافق رسیدن با نویسنده را بر خود هموار سازید، درک و برداشت شما از یک کتاب به نحو چشمگیری افزایش می‌یابد.

۶- با بررسی مهم‌ترین جملات، نظرات اصلی نویسنده را درک کنید.

در یک کتاب جملات نسبتا مهم کم هستند، بدیهی است که تمام جملات را باید خواند و فهمید.

اما اکثر جملات راحت هستند و باید آن‌ها را سریع‌تر خواند و عبور کرد.

از نظر خواننده، جملات مهم جملاتی هستند که  فهم آن‌ها نیاز به کوشش بیشتری دارد ولی شاید ان جملات مّد نظر نویسنده نباشد.

بعضی از نویسندگان در این کار به شما کمک می‌کنند.

آن‌ها زیر جملات مهم خط می‌کشند یا برای نشان دادن اهمیت آن‌ها از علائم چاپی استفاده کرده و آن‌ها را بُلد می‌کنند.

راه دیگر برای رسیدن به جملات مهم، تشخیص کلماتی است که آن جملات را تشکیل می‌دهند. اگر قبلا کلمات مهم را علامت زده باشید، آن‌ها شما را به جملاتی که احتیاج به تعمق بیشتری دارد، هدایت می‌کنند.

اگر خواننده به سادگی از جملات مشکل عبور نکند، می‌تواند جملات با بار معنایی مهم را شناسایی کند.

اگر هیچ وقت راجع به معانی بخشی از کتاب از خود سوال نکنید، نباید انتظار داشته باشید کتاب شما را به بینش‌های جدیدی رهنمون شود.

وقتی جملات مهم را شناسایی کردید، نوبت کشف معانی نهفته در جملات می‌رسد.

برای این که بتوانیم بگوییم به معنی جمله‌ای پی‌برده‌ایم باید بتوانیم آن را به زبان خودمان بیان کنیم.

اگر مقصود نویسنده را جز با کلمات او نتوانیم بیان کنیم، نشان‌دهنده‌ی آن است که فقط واژه‌های او را دریافت کرده‌ایم نه اندیشه و دانش او را.

باید بتوانیم منظور نویسنده را با تجارب واقعی خود توضیح دهیم و برایش مثالی بیاوریم وگرنه باید شک کنیم که آن‌چه را که گفته شده، فهمیده باشیم.

۷- استدلال‌های نویسنده را از میان جملات بیابید.

به سلسله مطالبی که برخی از آن‌ها سبب روشن شدن مطالب دیگر می‌شود، استدلال می‌گویند.

نویسندگان کم و بیش در ساده‌کردن استدلال‌ها به خوانندگان کمک می‌کنند.

نویسندگان خوبِ کتاب‌های تشریحی، نه تنها افکار خود را از خوانندگان پنهان نمی‌کنند بلکه سعی می‌کنند آن‌ها را آشکار نمایند.

اگر نویسنده استدلال های خود را در پایان هر بخش برای شما خلاصه کند، قادر خواهید بود که به صفحات قبلی مراجعه کرده و مطالبی را که در خلاصه جمع کرده پیدا کنید.

خواننده‌ای که کتاب را با دقت خوانده باشد، استحقاق چنین کمکی را دارد.

۸- راه‌حل‌های نویسنده را پیدا کنید.

این گام نهایی خواندن تحلیلی در مرحله‌ی دوم است.

راه‌حل‌هایی که نویسنده مطرح می‌کند را پیدا کنید و ببینید آیا نویسنده در ارائه‌ی راه‌حل‌ها موفق بوده است یا نه؟

اگر این ۴ قاعده را به کار ببندید، مطمئن باشید که در فهم کتاب موفق بوده‌اید.

اگر کتابی که خوانده‌اید بالاتر از سطح فهم شما بوده یعنی اگر توانسته باشد به شما مطلبی بیاموزد، در آن صورت راه درازی را پیموده‌اید.

ادامه دارد.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن