تفکر اسفنجی و غربالی
وقتی میخواهیم کتابی را برای خواندن انتخاب کنیم گاهی به نظر دیگران متوسل میشویم، گاهی در گوگل سرچ میکنیم نظرات و نقدهای منتقدین را میخوانیم. بعضیها نظر موافق دارند و بعضیها نظر مخالف. در این مواقع چه باید بکنیم؟ دو راه پیش رو داریم.
یا نظر دیگران را بپذیریم و منفعلانه عمل کنیم یا مثل یک انسان فکور با فعالانه عمل کردن و پرسیدن سوالات خوب آنچه را دیدهایم یا شنیدهایم بررسی کنیم و نظر مستقل خود را بیابیم.
و برای پیدا کردن نظر مستقل، باید مهارت خواندن و شنیدن نقادانه را بیاموزیم.
آیا اندیشیدن به تنهایی کافیست؟
اندیشیدن و دقت کردن در مسائل به تنهایی کارساز نیست. باید با پرسیدن سوالات مختلف وارد عمل شویم.
ما وقتی سوال میکنیم در واقع این پیام را میرسانیم که، من میخواهم بیشتر بدانم. این برای من مبهم است. میخواهم آن را دقیق درک کنم و بدین ترتیب با سوال کردن وارد گفتگو با طرف مقابل میشویم. خواه کتابی باشد که نویسندهی آن حاضر نیست خواه فردی که مقابلمان ایستاده است.
پرسیدن سوالات میتواند ما را عمیقتر کند و درک ما را از جهان هستی بالاتر ببرد.
دو روش تفکر:
۱-روش اسفنجی
اگر اسفنج را در ظرف آبی فرو کنید، به اندازهی ظرفیتش، آب را جذب میکند. تفکر اسفنجی نیز اینچنین است. یعنی تمام اطلاعات را جذب میکند. و برای جذب این اطلاعات هیچ کار فعالانهای انجام نمیدهد. هر فکر، عقیده و نظری سر راهش باشد به مجموع اطلاعاتش اضافه میکند و در واقع هیچ استدلالی پشت این نظرات و عقاید قرار ندارد.
۲- روش غربالی
در این روش فرد اطلاعات را میگیرد اما با پرسیدن سوالات مختلف و کندو کاو در آن به بهترین نظر و عقیده برای خودش میرسد.
مثالی برای روش اسفنجی و غربالی
فرض کنید شما کتابی را در دست گرفتهاید و در حال خواندن هستید. زیر مطالب مهم خط میکشید، یادداشتبرداری میکنید، کلمات کلیدی را گوشه و کنار کتاب یادداشت میکنید و بارها برمیگردید و یادداشتهای خود را مرور میکنید. این کار خیلی مفید است اما شما در واقع در حال ثبت کردن استدلال و طرز فکر نویسنده هستید ولی آن را مورد سنجش و ارزیابی قرار ندادهاید.
اما وقتی در حین خواندن کتاب، با نویسنده وارد گفتوگو میشوید و بعضی استدلالهای او را زیر سوال میبرید به معلومات تازهای دست پیدا میکنید و به نتایج خاص خود میرسید.
آیا تفکر اسفنجی اشتباه است؟
در تفکر اسفنجی تا جایی که اطلاعات را جذب میکنید، خوب و کافیست. بالاخره باید چیزی در غربال ما وجود داشته باشد که سنجش و ارزیابی روی آن انجام بگیرد. پس هر دو تفکر لازم است ولی از هر دو درست و در جای خود.
آیا همیشه باید مسائل را نقادانه بررسی کرد؟ خیر. باید در وهلهی اول تشخیص بدهیم، مسئله ای که میخواهیم برای آن وقت بگذاریم، در چه درجهای از اهمیت قرار دارد.
مثلاً نقادانه فکر کردن به مشکلات کمآبی یا حیوانات در حال انقراض، میتواند پیامدهای مهمی را برای جامعه در بر داشته باشد.
دربارهی مسائل علمی راحتتر میتوانیم به پاسخ صحیح برسیم چون معمولا نظرات علمی به هم نزدیک یا کاملا شبیه است و یا از حیطهی عملکرد و تفکر ما دور است. مانند فاصلهی ماه از زمین.
در مورد بعضی مسائل اجتماعی روز، چون کاملا به آن واقف نیستیم و نمیدانیم پشت پرده چه جریاناتی وجود دارد، باید تا جایی که امکان دارد با طرح سوالات خوب به بهترین و متعادلترین پاسخ دست پیدا کنیم.
تعصب و اصرار روی عقاید با ما چه میکند؟
ما انسانها روی تجربیات، آموختهها و باورهای خودمان تعصب داریم. گاهی ما روی عقیدهی خود میایستیم و حاضر نیستیم آن را تغییر دهیم و این نشان دهندهی بی توجهی ما به واقعیتها و پیشرفت است و ما را از ایجاد همدلی و روابط با دیگران باز میدارد.
اما باید عدم قطعیت را باورداشته باشیم. شاید عقاید ما اشتباه باشد و نیاز به بازنگری داشته باشد.
اما اگر نظرات و باورهای قبلی خودمان را با نظرات دیگران همزمان نقادانه بنگریم، انوقت میتوانیم به جمع بندی درستی برسیم و عقیدهی خود را داشته باشیم.
زمانی که بتوانیم چندین عقیدهی مختلف را بررسی کرده و از میان آنها عقیدهی خود را انتخاب کنیم آن وقت میتوانیم به نظر و عقیدهی ببالیم.
آیا استفاده کردن از روش غربالی اطلاعات، لذت بخش است؟
کسی که نقادانه فکر میکند، میداند چگونه با عقیدهای همراه شود یا چگونه آن را با استدلال رد کند، بنابراین غربال اطلاعات برایش لذت بخش میشود.
وقتی که در جلسهای حضور مییابید و در گفتوگوها به چیزی اشاره میکنید که از چشم دیگران دور مانده، عزت نفس و اعتماد به نفس شما افزایش مییابد و لذت و اشتیاق بیشتری به مطالعه کردن و نقادانه فکر کردن نشان میدهید.
برای پذیرفتن عقاید جدید به چه چیزهایی نیاز داریم؟
برای این که بتوانیم عقاید قبلی خود را زیر پا بگذاریم و عقاید جدید را بپذیریم به شجاعت و سختکوشی زیادی نیاز داریم. ولی اگر این شجاعت را داشته باشیم و عقاید خود را بازآفرینی کنیم، راهمان به سوی رشد و پیشرفت باز خواهد شد.
تاثیر تفکر نقادانه در گفتار و نوشتار
وقتی تفکر نقادانه را بیاموزیم و رشد کنیم، مهارت نوشتن و سخن گفتن نیز در ما تقویت خواهد شد.
وقتی در حال نوشتن یا سخن گفتن هستیم تمام سوالاتی که ممکن است یک فرد متفکر در ذهنش ایجاد شود در ذهن ما هم به وجود میآید و چون پی میبریم که آنها چه انتظاراتی از نوشتهها یا سخنان ما دارند، آنها را لحاظ میکنیم در نتیجه کیفیت نوشتهها و فن بیان ما بیشتر خواهد شد و روابط بهتری را ایجاد خواهیم کرد.
اما آنچه که بسیار مهم است و تفکر نقادانه هم مانند هر مهارت دیگری به آن نیاز دارد، تمرین و سختکوشی بسیار است.
بیشتر بخوانید.