تاثیر واگویههای ذهنی بر عزت نفس

قبل از مطالعهی این متن ترانه و آزمون کوپر اسمیت را مطالعه بفرمایید.
یکی دیگر از عواملی که سبب افزایش یا کاهش عزت نفس می شود، واگویههای ذهنی است. ترانه از صبح تا شب با خودش واگویههای ذهنی دارد.
او با توجه به روند مطالعاتش دانست که عزت نفس یک ارزش درونی است پس به این نتیجه رسید افکاری که از مغزش عبور میکنند، ارتباط مستقیمی با کاهش یا افزایش عزت نفس دارند؛ تصمیم گرفت یک روز کامل تمرکز کرده و تمام واگویههایش را یادداشت کند.
ساعت ۷ صبح از خواب بیدار شد و طبق معمول هر روز برای آماده کردن صبحانه به آشپزخانه رفت، در حال پر کردن کتری با خودش میگفت: سریعتر چای را آماده کنم، تا همسرم شاکی نشود و نگوید که باز هم دیر شد و باید سر ظهر مغازه را باز کنم.
در حال شستوشوی ظروف مدام با خودش در حال بحث و گفتگو و تفسیر بود:
-مقالهی دیروزم اصلا خوب نبود، من برای این کار ساخته نشدم.
چرا زهرا پشت تلفن آنقدر سرسنگین با من صحبت کرد. حتما بابت اتفاق دیروز ناراحت شده است.
بچه ها چقدر کم غذا خوردند حتما دستپخت مرا دوست ندارند.
همسرم دیروز خیلی ساکت بود، شاید حرفی زدم که ناراحتش کرده.
در حال جابهجا کردن ماهیتابهی بزرگش بود که به خاطر آورد با کلی ذوق و شوق برای اولین بار تهچین پخته بود ولی آن همه زعفران و خلال پسته و بادام و… راهی ظرف نانخشکی شده بودند، با خودش گفت: دیگر تهچین نمیپزم، کار من نیست.
روزی که برای امتحان رانندگی رفته بود، مرتب به خودش میگفت: تو اینجا چکار میکنی، فکر میکنی واقعا میتوانی در این خیابانهای شلوغ رانندگی کنی!
یا وقتی که همسایهی طبقهی پایین داد و فریاد راه انداخته و اعصاب ترانه را به هم ریخته بود، دائم به خودش میگفت: چرا جوابش را نمیدهی، مگر زبان نداری!
زمانی که قرار بود کار هنری جدیدی را با دوستش آغاز کند، مثل یکی از کوتوله ها در کارتون گالیور میگفت: من میدانم از عهدهی این کار جدید بر نمیآیم. من میدانم که توانایی این کار را ندارم.
در تمام مسافرتهایی که رفته بودند، فقط طی دو سفر اخیر به علت چند روز تعطیلات رسمی و هجوم مردم به سمت شمال، موفق نشده بودند که هتل مناسبی پیدا کنند و حالا که دوباره در شُرف سفر بودند، ترانه دائم به خودش میگفت: ما هیچ وقت نمیتوانیم در هتلی خوب و مناسب اقامت کنیم.
همانطور که در حال مرتب کردن اتاقها بود،از فکرش میگذشت که: اگر درسم را ادامه داده بودم، الان اوضاع بهتر بود. اگر دانشگاه رفته بودم، الان برای خودم کسی شده بودم و همینطور ادامه داشت.
ترانه وقتی به کلمات و جملاتی که در ذهنش رژه میرفتند دقت کرد، متوجه شد که بیشتر آنها جنبهی خود تخریبی دارند.
یا ذهن دیگران را به اشتباه میخوانَد و تفسیر میکُند یا پیشگوییهای نادرست میکُند گاهی دچار احساسات عجیب و غریب میشود بعضی وقتها دیگران و بعضی اوقات خودش را مقصر میداند در نتیجه یا رو به روی خودش ایستاده و با صدای بلند به خودش پرخاش میکند و یا کنار خودش ایستاده و به خودش نهیب میزند. گاهی تحقیر و گاهی توهین.
در این گفتگوها هیچ اثری از نوازش و محبت نبود. هیچ اثری از حمایت نیست.
هیچ اثری از عشق نیست و این یعنی من خودم را دوست ندارم. یعنی من در درونم یک (ترانه) دارم که با پُتک ایستاده و دائم بر سرم میکوبد و مرا تنبیه یا سرزنش میکند.
طبق تحقیقات، روزی ۶۰۰۰۰ هزار فکر، در مغز ما در حال رفت و آمد هستند و هر کدام یک قدرت خاص دارند در صورتی که هیچ کنترلی بر این افکار نداشته و به هر فکری اجازه میدهیم که به مغزمان ورود کند. ۱۴۰۰ سال پیش حضرت علی فرمودند:
مواظب افکارت باش که به گفتارت تبدیل میشود.
مواظب گفتارت باش که به رفتارت تبدیل میشود.
مواظب رفتارت باش که به شخصیتت تبدیل میشود.
گفتگوهای ذهنی همیشه وجود دارند و از آنها گریزی نیست ولی میتوان با راهکارهایی تا حدودی آنها را مدیریت کرد. ترانه برای بهبود واگویههایش، با کمی تحقیق و کند و کاو در کتابها و گوگل، به چند راهکار عالی دست یافت:
۱- نوشتن صفحات صبحگاهی
ترانه مدتها بود که صفحات صبحگاهی را مینوشت و افکار و احساساتش را به روی کاغذ میآورد ولی متوجه شد که نوشتن صفحاتش آگاهانه نبوده است پس تصمیم گرفت که بر افکارش دقیق شود و آنها را شناسایی کند تا بتواند از بارِ منفی افکارش بکاهد.
۲- استفاده از عبارات تاکیدی
همانطور که افکار و عبارات منفی میتواند اثر سویی داشته باشد، پس عبارات مثبت هم میتواند سودمند باشد. جولیا کامرون در کتاب راه هنرمند میگوید: اگر ما با استفاده از عبارات تاکیدی بتوانیم یک دهم از مهارت گفتگوی درونی منفی دربارهی خودمان را به گفتگوی درونی مثبت دربارهی خود تبدیل کنیم، شاهد دگرگونی عظیمی خواهیم شد.
من، ترانه، لایق عشق و محبت هستم.
من، ترانه، از استعدادهای غنی و خلاق برخوردارم.
من، ترانه، لایق پیشرفت هستم.
۳- در مسیر آموزش و یادگیری باشیم.
به عنوان مثال:
یک زبان خارجی یاد بگیریم. وقتی در حال یادگیری زبان هستیم، کلمات و جملات جدید، مدام در ذهن ما چرخ میخورند.
با این کار با یک تیر دو نشان میزنیم. هم مهارت تازهای یاد میگیریم، هم به تدریج جایی برای واگویههای منفی نخواهد ماند.
“دنیل آمن” در یکی از کتابهایش، افکار منفی را به مورچههایی تشبیه کرده که مغز ما را اشغال میکند و فضایی را که باید در اختیار مولد قرار دهد، در اختیار خود میگیرد.
۴- مراقبه و مدیتیشن هم در آرامش ذهن بسیار موثر است.
مطالبتون مفید بود. ممنون
متشکرم خانم طوسی
چقدر این واگویهها یا صداهای توی سر عجیبن. برای من همیشه مخرب نیستن و خیلی وقتها من رو به جلو هل دادن، ولی با این حال انرژی زیادی از من میگیرن. به تازگی دارم از تکنیک شیشه مربا استفاده میکنم برای کنترلشون.
ممنونم که مطالعه کردی.❤❤
تکنیک شیشهی مربا چیه؟