معرفی کتاب

می‌خواهم بیدار بمانم اثری از وحید اصالت‌فر

داستانی در مورد تناسخ

می‌خواهم بیدار بمانم اثری است از وحید اصالت فر.

این داستان درباره‌ی پسری سیزده ساله به نام جان محمد است که در روستا زندگی می‌کند. او کوچکترین عضو خانواده و پسر بچه‌ای جسور و حادثه ساز است.

پدرش به تازگی مانع رفتن او به مدرسه شده است. به نظر او درس خواندن تا همین جا کافیست و باید هر روز صبح گله را برای چرا به صحرا ببرد. آقای معلم علاقه‌ی خاصی به جان محمد دارد و تلاش می‌کند  تا او را به مدرسه بازگرداند ولی موفق نمی‌شود.

جان محمد هم به درس و مدرسه  علاقه‌مند است اما اگر معلم کمی مهربان‌تر و آسان‌گیر بود، شاید او هم می‌کوشید تا پدر را برای رفتن به مدرسه راضی کند.

جان محمد ویژگی خاصی دارد که شاید در افراد محدودی وجود داشته باشد.

او به هر مکانی که قدم می‌گذارد و به هر چیزی که می‌نگرد، برایش تکرار مکررات است.

اکثر شب‌ها خواب می‌بیند البته نه خواب‌های معمولی، بلکه خواب‌هایی که ذهن او را با کلی اطلاعات مواجه می‌کند. اطلاعاتی که نمی‌تواند بفهمد و معنای آن را درک کند.

گاهی خودش را در قالب یک کمانداری در رکاب اریو‌برزن می‌بیند، گاهی سربازی است که توسط عراقی‌ها به فجیع‌ترین شکلی کشته می‌شود، گاهی در نقش یک فرمانده برای نجات مردم زمین ظاهر می‌شود و زمانی هم در نقش یک دختر زیبای روستایی.

وقتی به خواب‌هایش فکر می‌کند، بیشتر از این که یک رویا باشد، برایش آشنا و واقعی جلوه می‌کند.

او می‌پندارد که اگر با کسی در مورد خواب هایش حرف بزند، بار دلش  سبک می‌شود اما کسی را نمی‌یابد و از طرفی می‌ترسد بابت این حرف‌ها و افکارش مورد تمسخر واقع شود.

جان محمد به واسطه‌ی دیدن این رویاها، ذهنش بیش از حد مشوش و درگیر است  و همین باعث می‌شود که رفتاری بزرگتر از سنش داشته باشد.

او یا در گذشته است یا در آینده.

جان محمد مانده است با افکار درهم و برهمی که هر روز بیشتر از پیش بر روی هم تلنبار می‌شود.

هیچ یک از اهالی روستا در نشانه گیری به گرد پای او نمی‌رسند. با دقت و قدرت زیاد سنگ‌ها را پرتاب می‌کند و به هدف می‌زند. ولی همیشه همه چیز آن طور که می‌خواهیم پیش نمی‌رود. یک بار در موقعیتی حساس، سنگی را پرتاب می‌کند و کاری که نباید بشود، می‌شود؛ رویدادی جبران ناپذیر.

نویسنده در این کتاب در مورد تناسخ سخن می‌گوید ولی قصد ندارد که این باور را به خواننده بقبولاند، بلکه به عنوان موضوع روز روی آن فعالیت کرده  و بر اساس مستندات و اتفاقاتی که در جهان پیرامون رخ داده، شخصیت داستان را ساخته و پرداخته است.

این باور و اعتقاد بیشتر بین هندوها و بودایی‌ها مرسوم است و جدیدا در اروپا و آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر هم رواج پیدا کرده است. طبق این باور روح بعد از مرگ در کالبد دیگری حلول می‌کند بدون این که از گذشته و آینده‌ی خویش مطلع باشد.

اتفاقاتی که در داستان رخ می‌دهد به ترتیب زمانی از گذشته تا آینده را شامل می‌شود.

این اثر با روایت جان محمد و بیشتر با تک‌گویی‌های او پیش می‌رود.

این داستان بسیار روان و جذاب نوشته شده است به طوری که خواننده را برای خواندن ادامه‌ی داستان ترغیب می‌کند.

این اثر در زمستان سال ۱۴۰۰ با همراهی نشر (مهر و دل )  در ۱۵۷ صفحه به چاپ رسیده است.

از این نویسنده کتاب‌های دیگری به نام مجموعه داستان صدای زنگ چراغ، معبر ازادی، پهنه‌ی بیکران عشق و ونگ‌زن منتشر شده است.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن